امام: انکار چیزیکه عقلت نمیرسدکفراست

امام باقر (ع):
... والانکار هو الکفر
... و انکار همانا کفر است
(بصائرالدرجات ص 24، حدیث 16)
کتاب طریق عرفان ترجمه رساله الولایه - علامه طباطبایی

***

امام خمینی (ره) - کتاب تفسیر سوره حمد:
انکار چیز یکه عقلت نمیرسد کفر است / برای انکار هم مانند قبول کردن دلیل لازم است

...
بعضی از قلوب اصلا انکار میکنند؛
این قلبی که بعضی از اشخاص دارند، همه مسائل معارف را انکار میکند.
آنکه در منزل حیوان است، نمیتواند اصلش باورش بیاید که ماورای این مقام حیوانی یک چیز دیگر هست،
اصلا باورش نمی آید،
و ما باید باورمان بیاید این معنا.
این، اول مرتبه ای است که انسان به خودش یک حرکتی میخواهد بدهد،
اول این است که انکار نکند.
آدم هر چه را ندانست انکار نکند؛
ظاهرا شیخ الرئیس (ابن سینا) است که میگوید:
"آن کسی که بدون برهان یک چیزی را انکار کند، از فطرت انسان خارج است".

همانطور که اثبات یک چیزی محتاج برهان است،
اگر گفتیم: "نه" آنهم برهان میخواهد.
یک وقت میگویی: "نمیدانم"، یک وقت انکار میکنی.
قلوبی هست که اینها جحود دارند.
اصلا وضع قلبشان جوری شده است که انکاری هستند،
همه چیز را انکار میکنند، از باب اینکه نمیتوانند ادراک کنند.
و از فطرت انسان هم خارج شده اند،
...
باید بگوید: "خوب، من نمیدانم"، "ممکن است باشد"
...
[بگو] این ممکن است و احتمال دارد باشد یا نباشد؛ اما انکار چرا؟
ما که دستمان به ماورای این عالم نمیرسد،
آنقدر هم که دستمان به این عالم رسیده یک چیز ناقصی است،
...
صد سال پیش از این، این عالم چقدر مجهول بود؟
...
حالا این مجهولات پیدا شده، وبعدها هم پیدا میشود،
ما که همین عالم طبیعت را نتوانسته ایم ادراک کنیم، و بشر نتوانسته ادراک کند،
چرا انکار کند آن چیزی که پیش اولیا هست.

این قلب، قلب انکاری یک قلبی است که دیگر از ورود حقایق و ورود انوار بکلی محروم است؛
از این جهت آن را که نمیداند میگوید: "نیست".
نمیگوید: "نمیدانم" میگوید: "نیست".
آنرا که اهل معرفت میگویند، میگوید: "اصلا اینها می بافند"...
خودش محروم است، از این جهت آنرا که آنها میگویند، میگوید: "می بافند".
....
این یک مرتبه کفراست،
البته نه کفر شرعی،
یک مرتبه کفر این است که انسان چیزی را که پیش او مجهول استانکار بکند.
همه مصیبتهای بشر هم از این است که واقعیات را [که] نمیتواند ادراک کند، جحود میکند؛
نمیتواند برسد به آنکه اولیای خدا رسیده اند، جحود میکند.
کفر جحودی بدترین اقسام کفر است.
باید قدم اول این باشد که چیزی را که واقع شده است،
و در کتاب و سنت هست،
اولیا هم میگویند،
عرفا باندازه ادراکشان میگویند،
فلاسفه هم باندازه ادراکشان میگویند،
انسان جحود نکند و ادراک [نکرده] نگوید خبری نیست.
و آن مردک که میگوید:
تا من خدا را زیر این چاقویی که دارم تشریح می کنم نیابم، اعتقاد [پیدا] نمیکنم،
یک چنین قلب جحودی است که خدا را هم میخواهد زیر کارد تشریح ببیند.
...
آدمی که منکر است که یک چیز دیگری هم غیر از این هست اصلا دنبالش نمیرود.
[اگر] بخواهد انسان راه بیفتد از این ظلمتکده، اول این است که احتمال بدهد که اینها صحیح است،
انکار نکند،
که پشت دیوار انکار تا آخر بماند.
بخواهد از خدا که یک راهی برایش باز بکند، راهها را او باید باز کند، ...
وقتی انکار نکرد و
از خدا هم خواست که یک راهی باز بشود، کم کم باز میشود،
خدا محرومش نمیکند.
...
و این انکار انسان را محروم میکند از خیلی از مسائل.
و این را من عرض میکنم به همه چیزهایی که اولیا یافتند، احتمال بدهید درست باشد.

ممکن است یک کسی در بین مردم باشد که صریحا هم نگوید ممکن است؛
اما این که انسان انکار کند،
بگوید:
"نه! مسائل این نیست، اصلا این حرفها چرت و پرت است"،
این آدم دیگر موفق نمیشود به اینکه راه بیافتد.
بخواهد موفق شود باید این جحود را بردارد از قلبش.

و من امیدوارم که ما این حجاب جحود را از قلبهایمان برداریم و از خدای تبارک و تعالی بخواهیم ما را آشنا کند با لسان قرآن،
زبان قرآن زبان خاصی است،
...

هیچ نظری موجود نیست: