آقا تو بیا، ولی فقط با یک شرط!

گرچه تلخ و شرمگین است؛
آقا تو بیا، ولی فقط با یک شرط!

از دوری تو غمین و نالان هستیم
وز کردۀ خود کمی! پشیمان هستیم

اصلیت ما را تو اگر می پرسی
از کوفه ولی مقیم تهران هستیم!


هر جمعه که شد بیا! که ما منتظریم
این هفته فقط نیا، عروسی داریم!

از جور زمانه ما شکایت داریم؛
اندازۀ کوه و صخره حاجت داریم!

ما مشکلمان گرانی و بیکاریست!
آقا به نبودنت که عادت داریم!

ما قیمت روز ارز را می دانیم
معیار بهای بورس در تهرانیم

فعلا دو سه روزیست هوا پس شده است
هر روز دعای عهد را می خوانیم!

صد موعظه کن ولی ز تسلیم نگو!
از خمس و زکات و ضرب و تقسیم نگو!

آقا تو بیا ولی فقط با یک شرط؛
از آنچه که ما دوست نداریم نگو!

 

 

***

این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم

سالها منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم


اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم

جوادی آملی:همه شب ها «قدر» است


آیت الله جوادی آملی:
همه شب ها «قدر» است

«كلّ ارض حرم الله » و «كلّ ليله، ليله قدر » ...
در واقع شب قدر اين خصوصيّت را دارد كه مي تواند شب هاي ديگر ما را هم شب قدر بكند ...
اگر برخي از كارها در اسلام ثواب هزار حج را دارد،
يعني يك انسان مؤمن مي تواند به جائي برسد كه
نه تنها ليله او خيأ من ألف شهر بشود،
بلكه ليله او خيأ من ألف عام، من ألف سنه بشود!
اين انسان ابدي
مي تواند يك شبه ره هزار ساله را طي كند.
خدايا! با ما حبيبانه رفتار كن، نه غفارانه ! ...

منبع

مجازات کسی که به نماز خود اهمیت ندهد

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از پدر بزرگوارش سؤال پرسید،
مجازات مرد یا زنی که به نماز خود اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد چیست؟
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

پروردگار جهان او را به پانزده بلا گرفتار می سازد:
شش بلا از آنها در دنیاست،
سه بلا در هنگام مرگ،
سه بلا در قبر و
سه بلای دیگر در قیامت، هنگام خروج از قبر دامن گیر او می شود.

شش بلایی که در دنیا به او می رسد:
1) خداوند برکت را از عمر او برمی دارد.
2) برکت را از روزی او نیز می گیرد.
3) چهرة صالحان را از او می گیرد.
4) هر عملی که انجام دهد اجر ندارد.
5) عدم قبولی دعایش.
6) از دعای افراد نیک بهره ای نمی برد.

سه بلایی که در هنگام مرگ (جان دادن) پیش می آیند:
1) ذلیل و خوار می میرد.
2)گرسنه می میرد.
3) تشنه می میرد و هر چه آب به او بنوشانند، تشنگی او برطرف نمی شود.

سه بلایی که در قبر، بدان دچار می شود:
1) خداوند متعال فرشته ای را برای عذاب او در قبر می گمارد.
2) گرفتار فشار قبر می شود.
3) قبر او تاریک است.

و اما بلاهایی که در هنگام خروج از قبر (آخرت) بدانها گرفتار می شود:
1) خداوند متعال فرشته ای را مأمور می کند تا در برابر همگان، او را با صورت روی زمین بکشاند.
2) حسابرسی او بسیار شدید و سخت خواهد بود.
3) نظر رحمت خداوند شامل او نمی شود و او را پاک نمی سازد و برای او عذابی دردناک خواهد بود.

(بحارالانوار، ج 80، ص 21)


***

امام صادق (علیه السلام):
وقتی نماز در وقت خود اقامه نگردد و بی دقت خوانده شود
با صورتی سیاه و تاریك به سوی انسان باز می‏گردد.
می‏گوید:
مرا ضایع كردی خدا تو را ضایع كند.
و اگر در وقت خود اقامه شود برای انسان دعا می‏كند
و می‏گوید:
همان گونه كه مرا حفظ و احترام نمودی خداوند تو را حفظ كند.
(بحارالانوار، ج 80، ص 9)


***


امام علی (‌علیه‌السلام):
سارق ‌ترین و دزدترین افراد، آنان هستند که
از نمازشان بکاهند و بدزدند


***

پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌علیه‌ و ‌آله ‌و ‌سلم):
همینکه انسان در نماز به غیر خدا توجه می‌کند
خداوند به او می‌فرماید:
به که توجه می‌کنی؟
آیا پروردگاری غیر از من سراغ داری؟
آیا مراقبی جز من در کار است؟
آیا به بخشنده‌ای غیر از من دل بسته‌ای؟
بخشنده‌ ترین کس منم ...
اگر توجه به من داشته باشی،
من و فرشتگانم به تو توجه داریم ...


***

سوره زمر آیه 36:
أَلَيسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ
آيا خداوند براي بنده ‌اش کافي نيست؟!

***

نمازی كه آورنده آن به آن بی مهری و بی توجهی دارد،
چگونه مشمول قبول خداوند قرار گیرد؟!


 

حورالعين فقط پاداش اهل تقواست

خلاصه:

در كتب لغت عربي حور جمع حور به فتح واو به كسي گفته مي شود كه از شدت سفيدي اطراف چشم سياهي ميان چشم خود را به شكلي بسيار زيبا نشان مي دهد.
يكي از مهم ترين نعمت هاي بهشتي در رستاخيز انسان، زنان و مرداني است كه از آن ها به حورالعين تعبير مي شود.

درباره زنان حوري مي توان گفت كه ايشان زناني غير از همسران دنيايي افراد بهشتي هستند
و آيات 64تا 47سوره الرحمن تصويري كه از آنان ارائه مي دهد به گونه اي است كه آنان را نعمتي ديگر براي مردان بهشتي برمي شمارد.
این زنان بهشتي كه هرگز عادت ماهانه نمي شوند زناني هستند كه به متقين داده مي شوند. (دخان آيه 15 تا 45 و طور آيه 71 تا 02)

حوريان بهشتي داراي اخلاق و سيرتي نيكو هستند (الرحمن آيات07و 27)
و صورت زيبا و اخلاق نيك ايشان به گونه اي است كه جن و انس از هم نشيني ايشان خسته نمي شوند

حوري هاي بهشتي داراي دوشيزگي هميشگي هستند و اين دوشيزگي هرگز زايل نمي شود. (الرحمن آيه65 و نيز27و 47و واقعه آيات43 تا 63)
زنان حوري بهشتي، زنان پاك دامن و عفيف و با حيا هستند، از اين رو همواره در خيام هاي خويش پنهان و مستور هستند و ديگران آنان را نمي بينند. (الرحمن آيه65و 27و 47)

چنان كه گفته شد تمام زيبايي حوريان درچشمان افسون گر آنان است
لذا خداوند ايشان را به زيبايي چشمانشان ستوده و نامگذاري كرده است. (صافات آيه84 و 94 و آيات ديگر)

ايشان از نظر سني همسن و سال شوهران خويش هستند (واقعه آيه43و 73)

براي برخي از مؤمنان از نظر تعداد و نيز كيفيت، تفاوت هائي وجود دارد كه مي توان از تفاوت اصحاب يمين و سابقون، آن را به دست آورد؛
زيرا مقام و نعمت هاي ابرار و سابقون بيش تر و بهتر از كساني است كه در مقام اصحاب يمين هستند.

در همه اين آيات سخن از اين است كه اين نعمت ها از آن كساني است كه به عنوان متقين شناخته مي شوند.
متقين كه به معناي پرهيزگاران اسم فاعل است به معناي آن مي باشد كه شخص بايد به مرتبه و مقامي از پرهيزگاري رسيده باشد كه بتوان او را به اين اسم ناميد.
بنابراين اگر شخص، گاهي اهل پرهيز است و به تعبير ديگر پرهيزگاري نام و صفت وي نشده است نبايد اميد بهره مندي از اين نعمت ها را داشته باشد.

در مرحله ديگر، متقي كسي است كه افزون بر دوري و پرهيزگاري، در مقام احسان و عدالت نه تنها اهل مسارعه و سرعت است: سارعوا الي مغفره من ربكم؛
بلكه اهل مسابقه هم است و در ميدان عمل از همه پيشي مي گيرد و به مقام سابقون دست مي يابد.

***

متن کامل:

در مقالأ حاضر نويسنده با ارائه تعريفي جامع از حورالعين، به ويژگيها و اوصاف آنها از طريق آيات قرآن كريم مي پردازد و راه رسيدن به آنها را بيان مي كند كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
انسان، در جستجوي آرامش
انسان آرزوهاي بلندي دارد. هر مرد و زني مي كوشد تا آرامش خويش را در كنار جنس مخالف كه از آن به همسر ياد مي شود جست وجو كند. از نظر قرآن آرامشي خاص را مي توان در كنار همسر جست. از اين رو فلسفه و علت اصلي آفرينش زوج را دست يابي هر يك به آرامش دانسته است. آياتي چند اين مفهوم را بيان كرده و به تحليل و تبيين مسئله پرداخته است كه از آن جمله مي توان به آيه 12 سوره روم اشاره كرد.
از نظر روان شناسي نيز اثبات شده كه انسان پس از انگيزه تأمين امنيت غذايي و جاني به سوي ابزارهايي جهت پاسخ گويي به نيازهاي عاطفي و احساسي خويش روي مي آورد.
به هر حال گرايش انسان به زوج و همسر براي تأمين نيازهاي روحي و عاطفي خويش و پاسخ گويي به مهم ترين ركن زندگي يعني آرامش است.
بر اين اساس نخستين دغدغه و پرسش وي آن است كه جهان آخرت چه وضعيتي دارد و از چه موقعيتي برخوردار خواهد شد؟ آيا غذا و آسايش وي تأمين مي شود؟ و آيا به نيازهاي عاطفي و آرامشي او پاسخي در خور داده خواهد شد؟
از آن جايي كه قرآن به نيازهاي فطري و غريزي انسان به طور كامل توجه داشته و پاسخ مي دهد، آيات بسياري را به اين امر اختصاص داده است، بطوري كه بخشي از آيات مربوط به رستاخيز و بهشت به مسئله آسايش و برخي ديگر به آرامش انسان توجه داشته و به كيفيت و چگونگي غذاها و خانه ها و پوشاك ها و نيز مردان و زناني كه از آن ها بهره هاي جنسي و عاطفي مي برند پرداخته است.
سيه چشمان بهشتي
يكي از مهم ترين نعمت هاي بهشتي در رستاخيز انسان، زنان و مرداني است كه از آن ها به حورالعين تعبير مي شود. از آن جايي كه پرسش اصلي از سوي مردان انجام مي شود و زنان در هاله اي از حيا و عفت به مسئله مي نگرند، پاسخ، ظاهراً به مردان داده مي شود و اين گونه گمان مي شود كه مراد از حورالعين و سيه چشمان، تنها زنان بهشتي است. در حالي كه به نظر مي رسد حورالعين يعني سيه چشم اشاره به وصف غالب مردان و زناني دارد كه در اختيار مؤمنان و بهشتي ها قرار مي گيرند. عده اي، از مردان جوان بهشتي به غلمان ياد مي كنند كه در ادبيات عربي به معناي، جوانان رشيد و رعنا است. چنان كه مراد از كواعب اتراب، دختراني هستند كه در سن ميان چهارده تا هيجده سالگي قرار دارند.
در كتب لغت عربي حور جمع حور به فتح واو به كسي گفته مي شود كه از شدت سفيدي اطراف چشم سياهي ميان چشم خود را به شكلي بسيار زيبا نشان مي دهد. (ترتيب العين ج1 ص144)
برخي ديگر حور را به معناي پديدار شدن اندكي از سفيدي چشم از ميان سياهي دانسته اند. (مفردات راغب اصفهاني ص262)
شيخ طبرسي مفسر گرانقدر شيعي در كتاب مجمع البيان بر اين باور است كه حورالعين زناني سفيد چهره اند (مجمع البيان ج9 و 01 ص401) از نظر وي اين لفظ اختصاص به زنان بهشتي دارد و شامل مردان بهشتي نمي شود. وي در ادامه تأكيد مي كند كه اصولا عين در زبان عربي داراي معاني چندي مي باشد كه يكي از آن ها زناني هستند كه فراخ چشم مي باشند.
بر اين اساس حورالعين يعني زناني كه داراي چشماني درشت و گشاده همانند آهوي مستان مي باشند. و آدمي را به سوي خويش مي كشانند. اين چشمان درشت و گشاده دورش را حلقه اي بسيار روشن از سفيدي فراگرفته است و جاذبه بسياري دارد و آدمي را محو خويش مي سازد. از اين رو شخص، پيش از ديدن بخش هاي ديگر بدن وي، محو چشم هايش مي شود. لذا اين زنان بهشتي و زيبا را به چشم ايشان نام گذاري كرده اند كه بر همه بخش هاي ديگرشان غلبه و چيرگي دارد.
اوصاف حورالعين در قرآن
خداوند در آيات 07 و 37 سوره الرحمن حوريان را نيك سيرت و زيبا صورت مي نامد كه از نعمت هاي خاص بهشتي ها بشمار مي روند.
اين زنان بهشتي كه هرگز عادت ماهانه نمي شوند زناني هستند كه به متقين داده مي شوند. (دخان آيه 15 تا 45 و طور آيه 71 تا 02)
برخي از آيات در توصيف زيبايي هاي حورالعين مي فرمايد كه آنان در سفيدي و درخشندگي هم چون تخم شترمرغ زير پر مي باشند. (صافات آيات 84 و 94 و نيز مجمع البيان ج 7 و 8 ص 296)
آنان در صفا و طراوت و شادابي همانند مرواريد نهفته در صدف هستند (واقعه آيات 22 و 32) و در جذابيت و زيبايي چون ياقوت و مرجان مي باشند. (الرحمن آيه 65 و 85)
اين ساكنان بهشتي و همسران متقين از مرد و زن، اختصاصي به انسان ها نداشته و بلكه جنيان مؤمن و متقي نيز از آنان بهره مند مي شوند. (الرحمان آيات 65 و 75 و نيز 27 و 47) بنابراين از نظر ساختار به گونه اي هستند كه هر دو نوع انس و جن مي توانند از آن ها بهره برند.
اين استعداد و توانايي در حوريان خود بيانگر آن است كه ساختار وجودي آنان به گونه اي است كه مي توانند به شكل مرد و يا زن و يا مطابق گرايش و سليقه انسان و يا جن تغيير ماهيت و شكل دهند. اين گونه است كه زنان بهشتي داراي قابليت هاي تغييرپذيري هستند به گونه اي كه همگان از مرد و زن و يا انسان و جنيان را راضي و خشنود مي سازند.
در حقيقت تنوع و تغيير آنان همانند ميوه هاي بهشتي است كه قابليت هاي چندگانه با مزه هاي گوناگون را دارا مي باشند و هر كسي هر ميوه اي را مي تواند اراده كرده و طعم و مزه آن را به دلخواه تغيير دهد. چنين امكاني نيز نسبت به حورالعين ها وجود دارد. از اين رو خداوند در آفرينش آنان بيان مي دارد كه مي توان جلوه قدرت و عظمت خداوندي را در حورالعين ها يافت. (واقعه آيات 43 تا 63)
براين اساس سخن گفتن از زنان بهشتي شايد بيهوده باشد و به جاي آن مي بايست همانند قرآن از واژه حورالعين استفاده كرد تا بي شكلي آنان را بيان داشت. به اين معنا كه آنان ماهيتي بي شكل دارند و مردان و زنان و نيز جن و انس مي توانند آنها را به اراده و خواست خويش تغيير دهند.
درباره زنان حوري مي توان گفت كه ايشان زناني غير از همسران دنيايي افراد بهشتي هستند و آيات 64تا 47سوره الرحمن تصويري كه از آنان ارائه مي دهد به گونه اي است كه آنان را نعمتي ديگر براي مردان بهشتي برمي شمارد.
ويژگي هاي حوريان بهشتي
حوريان بهشتي داراي اخلاق و سيرتي نيكو هستند (الرحمن آيات07و 27) و صورت زيبا و اخلاق نيك ايشان به گونه اي است كه جن و انس از هم نشيني ايشان خسته نمي شوند (همان)
همه حوريان بهشتي داراي بدن هاي سفيد و دلربايي هستند (صافات آيات 84و 94 و نيز دخان آيه45و طور آيه04 و واقعه آيه22) با اين همه حوري هاي بهشتي داراي دوشيزگي هميشگي هستند و اين دوشيزگي هرگز زايل نمي شود. (الرحمن آيه65 و نيز27و 47و واقعه آيات43 تا 63)
زنان حوري بهشتي، زنان پاك دامن و عفيف و با حيا هستند، از اين رو همواره در خيام هاي خويش پنهان و مستور هستند و ديگران آنان را نمي بينند. (الرحمن آيه65و 27و 47)
اين زنان، نورس و نارپستان هستند و شماري از ايشان همسر يك مرد بهشتي مي شوند. از اين رو در آيه11 «كواعب اترابا» از دختران نورسيده همسن و سال سخن گفته شده است. (نبا آيه33)
چنان كه گفته شد تمام زيبايي حوريان درچشمان افسون گر آنان است لذا خداوند ايشان را به زيبايي چشمانشان ستوده و نامگذاري كرده است. (صافات آيه84 و 94 و آيات ديگر)
خماري در چشمان ايشان به گونه اي است كه مردان را به سوي خويش مي كشاند و چون آهن ربا مجذوب خود مي سازد و اين در حالي است كه از نگاه بيگانگان مصون هستند و تنها براي شوهران خويش عشوه و دلربايي مي كنند. (الرحمن آيه65) شيفته شوهران بودن و تنها دلبسته به آنان بودن از خصوصيات برجسته حوريان است كه خداوند در آيه65 سوره الرحمن و نيز 43 تا 73 سوره واقعه بدان اشاره مي كند.
طنازي و عشوه گري كار ايشان است و دمي از اين هنر دست برنمي دارند و چنان دلبري و دلربايي مي كنند كه شوهرانشان را دور خويش چون پروانه نگه مي دارند و آرامش خاصي به آنان مي بخشند. (واقعه آيه43و 73)
با همه عشوه گري و طنازي و جذابيت هاي جنسي، زناني عفيف و چشم پاك هستند و هرگز به بيگانه توجه نكرده و بدان نگاه نمي كنند. (الرحمن آيه 65و 27 و 47 و نيز واقعه آيه 22و 32)
در كام دهي به همسرانشان يگانه دهر و يكتاي عشق بازي هستند و در اين ميان گوي سبقت را از همه رقيبان عالم ربوده اند، از اين رو همسران خود را به خيام خويش مي كشند و كام دهي به همسران را دمي فرو نمي گذارند و همواره در جذب و جلب آنان تلاش مي كنند. (الرحمن آيه27)
ايشان از نظر سني همسن و سال شوهران خويش هستند (واقعه آيه43و 73) بر اين اساس مي توان گفت كه همه بهشتي ها در سن جواني به سر مي برند و رنگ پيري و كهولت را نخواهند ديد.
البته برخي با توجه به آيات 43 تا 73 سوره واقعه بر اين باورند كه همه حوريان بهشتي همانند و همسان هم هستند و تفاوتي ميان ايشان نيست و هيچ يك بر ديگري برتري ندارند ولي به نظر مي رسد كه نوعي تفاوت ميان ايشان وجود دارد؛ زيرا هر كسي براساس مرتبه و درجه بهشتي، از زنان بهشتي بهره مند مي شود و تفاوت درجات بي گمان نوعي تفاوت را پديد خواهد آورد. به نظر مي رسد كه همه در اصل كلي بيان شده يكسان هستند و اين امور ويژگي هاي عمومي ايشان است ولي براي برخي از مؤمنان از نظر تعداد و نيز كيفيت، تفاوت هائي وجود دارد كه مي توان از تفاوت اصحاب يمين و سابقون، آن را به دست آورد؛ زيرا مقام و نعمت هاي ابرار و سابقون بيش تر و بهتر از كساني است كه در مقام اصحاب يمين هستند.
اين ها نمونه هائي از اوصاف حورالعين است كه بيان شد. در روايات تفسيري ويژگي هاي ديگري نيز براي آن ها بيان شده است كه علاقمندان مي توانند به كتبي چون مجمع البيان، الميزان، نورالثقلين و تفسير صافي مراجعه كنند.
راه بهره مندي از زنان بهشتي
كساني كه تا به اين جاي مقاله با ما همراه بودند، دريافتند كه خداوند نعمت بزرگي را براي مردان و زنان بهشتي فراهم كرده و با تأكيد بر اين نعمت ها مردم را به سوي آن ترغيب نموده است به طوري كه برخي در آرزوي رسيدن به نعمت هاي بهشتي و رهايي از زندان دنيا لحظه شماري مي كنند.
هر كسي دوست دارد كه به آسايش و آرامش ابدي دست يابد و همه رنج ها و گرفتاري ها و اندوه ها از وي زدوده شود. توصيفات قرآني از بهشت و نعمت هاي متعدد و متنوع آن همه را به وجد مي آورد و دل ها را به سوي خويش به پرواز در مي آورد.
بسياري از آيات قرآني مربوط به معاد پيش از آن كه از دوزخ و وصف آن سخن بگويد به توصيف بهشت و نعمت هاي آن پرداخته است و شگفت اين كه يكي از مستحبات در ختم اموات آن است كه سوره الرحمن قرائت شود كه در بردارنده وصف بهشت و بهشتيان و بهره مندي آنان است. تا به خانواده متوفي و ديگر كساني كه در اين مجالس گرد هم مي آيند يادآوري شود كه مرگ آخر راه نيست و شخص اگر مطيع خداوند و اهل تقوا باشد از اين نعمت هاي بي شمار بهره مند مي شود.
و نيز براي آنان انتقال به جهاني را ياد كند كه سرشار از آسايش و آرامش ابدي است تا همه حاضران در انديشه به دست آوري آن تلاش كنند. از اين رو در مجالس مرگ و سوگواري سخن از بهشت و شادي ها و بهره مندي هاي متنوع و متعدد آن است كه نوعي بشارت به شنوندگان و خوانندگان اين آيات در مجالس سوگواري و مرگ است.
اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه براي به دست آوردن اين نعمت ها چه بايد كرد؟
قرآن از آن جايي كه كتاب هدايت است، همواره در بيان هر وصفي از بهشت و توصيفي از نعمت مي كوشد تا مردم را به حقيقتي آشنا كند و آنان را به خود هوشيار و از غفلت رهايي بخشد. و لذا در همه اين آيات تنها به توصيف ويژگي هاي زنان و يا مردان سيه چشم بهشتي بسنده نمي كند بلكه به بيان راهكار دست يابي به اين نعمت ها نيز اشاره مي كند.
نعمتهاي ويژه براي افراد ويژه
در همه اين آيات سخن از اين است كه اين نعمت ها از آن كساني است كه به عنوان متقين شناخته مي شوند. متقين كه به معناي پرهيزگاران اسم فاعل است به معناي آن مي باشد كه شخص بايد به مرتبه و مقامي از پرهيزگاري رسيده باشد كه بتوان او را به اين اسم ناميد. بنابراين اگر شخص، گاهي اهل پرهيز است و به تعبير ديگر پرهيزگاري نام و صفت وي نشده است نبايد اميد بهره مندي از اين نعمت ها را داشته باشد.
در آيات بيان مي شود كه اصل نخست دستيابي به هر يك از نعمت ها رسيدن به مقام و مرتبه متقين است ولي اين، همه سخن نيست بلكه از آن جايي كه تقوا خود داراي درجات و مراتبي است، بهره مندي از هر يك از نعمت هاي خاص نيازمند رسيدن به مرتبه خاص آن مي باشد. از اين رو سخن از ابرار و يا اصحاب يمين و يا سابقون است. هر يك از اين نام ها مرتبه بلندي است كه بيانگر مرتبه برتر از مقام نخستين مي باشد. براي «سابقون» و «ابرار» نعمت هاي برتر و بهتري است كه در آيات از آن به طور خاص يادشده است.
بنابراين اگر كسي بخواهد به اين نعمت ها و بخصوص حورالعين دست يابد مي بايست راه متقين را بپيمايد، راهي كه به صورت دوري از كردارهاي زشت و نابهنجار و پلشتي هاي فطري و عقلي و عقلايي نمود و بروز مي يابد.
در مرحله ديگر، متقي كسي است كه افزون بر دوري و پرهيزگاري، در مقام احسان و عدالت نه تنها اهل مسارعه و سرعت است: سارعوا الي مغفره من ربكم؛ بلكه اهل مسابقه هم است و در ميدان عمل از همه پيشي مي گيرد و به مقام سابقون دست مي يابد.
بنابراين نبايد اميد به اين نعمت ها و بهره مندي از آن ها داشت بي آن كه عملي را انجام داد. خداوند در آيات بسياري سخن از اين دارد كه آخرت مكاني براي مكافات و مجازات است و به هر كسي براساس عمل خويش به شكل «جزاء وفاقا» (پاداش برابر) داده مي شود و اگر شخص در كار خير و احسان باشد به شكل فضل و عنايت از نعمت هاي دوچنداني سود مي برد. براين اساس براي اين كه به هر يك از اين نعمت ها و مراتب و درجات بهشتي برسيم و از حوريان و زنان و مردان سيه چشم بهشتي بهره مند گرديم مي بايست به همه آموزه هاي وحياني قرآن عمل كنيم و از اطاعت سنت و سيره پيامبر(ص) سرباز نزنيم.
باشد با پيروي از راه اهل تقوا و پيروي از آموزه هاي وحياني قرآن و سنت و سيره پيامبر و امامان معصوم(ع) از همه اين نعمت هاي بهشتي بهره مند گرديم. آمين يا رب العالمين.

خليل منصوري
کیهان، ص معارف، 87-07-09

منبع

 

امام:توبه به این راحتی نیست که ...

امام خمینی (ره):
توبه يك امري نيست كه انسان با لفظ «اتوب الي الله» كارش درست بشود !
ندامت است.
اين ندامت به اين زودي ها نمي آيد
براي يك اشخاصي كه پنجاه سال غيبت كرده؛
پنجاه [سال] فحش داده، ريشش را سفيد كرده در فحش و غيبت ! او نمي تواند.
او تا آخر عمر مبتلاست ...

در يك روايتي مثل اينكه هست كه حضرت مي فرمايد:
پاشو از اين مجلس (غیبت).
مي گويد:
نمي شود.
گفت:
اگر به پدرت فحش مي داد تو پا نمي شدي كه جلویش بگيري؟
پا مي شدي ديگر !
...
گوش دهنده به غيبت هم جزو غيبت كنندگان محسوب مي شود ...

نجف اشرف- در مسجد شيخ مرتضي انصاري
صحيفه امام - جلد 2 - صفحات 22 و 23

منبع

فحش دهنده ظالم محشور میشود


دشنام به معناي اين است كه
ديگري را با گفتارها و سخنان ناسزا و ناروا و زشت مورد خطاب قرار دهند و مخاطب تحت تأثير آن، واكنش انفعالي نشان دهد.
دشنام در اصطلاح و كاربردهاي عمومي شامل عيب جويي و گفتن عيب ديگران نيز مي شود.
...
هرگونه گفتار و سخن و يا رفتاري كه موجب تحقير کسی شود، عاملي مهم در ايجاد فروپاشي شخصيتي است.
...
از نظر قرآن هرگونه ناسزاگويي و بيان نام هاي زشت و القاب ناروا و زننده از سوي گوينده آن،
خروج از مرز اعتدال كلامي است
و شخص را در گروه ظالمان و ستمگران قرار مي دهد.
(حجرات آيه 11)
...
تصويري كه قرآن ارايه مي دهد اين است كه
شخص دشنام گو در قيامت داراي بيني اي چون خرطوم فيل مي شود
كه روي زمين به خواري و خست كشيده و بيني اش به خاك ماليده مي شود.
(قلم آيه 13و16)
...
در تحليل قرآني،
دشنام گويي و فحش و ناسزا، نوعي اتراف (رفاه زدگي) است
و كساني كه تجري مي كنند و به خود جرأت جسارت و دشنام را مي دهند
انسان هاي مترف شمرده مي شوند
(مؤمنون آيه 64 تا 76)
...
از عواملی كه مي توان براي ناسزاگويي ها جست، جهل و ناداني، کفر و نفاق است
(انعام آيه 108)
...
قرآن بيان مي كند كه
برخي از دشنام ها ريشه درجهالت شخص گوينده دارد.
براي پرهيز و دور ماندن از دشنام بهتر آن است كه
نسبت به افرادي از اين دست به گونه اي رفتار شود كه
زمينه اي براي عيب جويي و دشنام گويي نيابند.
يكي از راه ها آن است كه رفتارها و گفتارهاي آنها را به نقد نگذاريد
و به اصطلاح معروف با آن دهن به دهن نشويد.
...
قرآن نمونه اي از اين افراد را كافران و بت پرستان معرفي مي كند كه
بر اين باور بودند كه بتان از جايگاه برتر و بالايي برخوردارند.
ايشان در برابر نقد، واكنش هاي تندي از خود نشان مي دادند.
هرگاه مومنان به عيب جويي بتان مي پرداختند و اشكالات و ناتواني هاي را گوشزد مي كردند آنان از روي جهل به خدا دشنام و ناسزا مي دادند.
از اين رو خداوند مي گويد به عيب جويي بتان نپردازيد تا آنان از روي جهل به حريم قدس الهي تجاوز نكنند و دشنام ندهند.
(انعام آيه 108)
...
اگر دشنام دهنده اين دشنام ها و ناسزاگويي ها را برپايه بينش و نگرش خاصي بيان كند
و در حقيقت نه به عنوان عادت و يا تفريح و سرگرمي بلكه به سبب بينش و نگرش خاصي كه دارد اقدام به دشنام نمايد،
در رديف پست تري قرار مي گيرد
...
و اگر اين گونه رفتار و گفتار برخاسته از بينش عنادي با اسلام و دين و پيامبران و امامان معصوم باشد كفر دانسته مي شود
و شخص به عنوان كافر مي بايست مجازات شود؛
زيرا اين گونه رفتار و دشنام ها تنها به هدف تهديد شخص و شخصيت نيست بلكه براي طعن در دين است.
(نساء آيه 46)
...
منبع

شخص فاسق و تبه‏كار غيبت ندارد

سوره نساء آیه 148:
خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود، بدى هاى ديگران را اظهار كند،
مگر آن كس كه مورد ستم واقع شده باشد.
خداوند شنوا و دانا است.

***

امام صادق (ع):
هنگامی که فاسق تظاهر به فسق کند نه احترامی دارد و نه غیبتی.

امام رضا (ع):
کسی که چادر حیا را از سر بر‌گیرد غیبت ندارد.

امام علی (ع):
شخص فاسق و تبه‏كار غيبت ندارد.
 

الفتنه اشد من القتل

پیامبر اکرم (ص):
سيأتي على النّاس زمان يخيّر فيه الرّجل بين العجز و الفجور، فمن أدرك ذلك الزّمان فليختر العجز على الفجور.

برای مردم روزگاری خواهد رسید که
در آن، انسان بین بی عرضگی و گناه مخیر می‌شود،
و هر که در این روزگار قرار بگیرد،
باید بیعرضگی را بر گناه و فساد ترجیح دهد.

نهج‌الفصاحه، ۱۷۵۲


***

امام علی (ع):
كُنْ فِى الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ.

در فتنه‌ها همچون شتر دوساله باش،
نه پشتی دارد که از او سواری بگیرند،
و نه پستانی که او را بدوشند.

نهج‌البلاغه، حکمت ۱


***

قرآن:
الفتنه اشد من القتل

سوره بقره آيه 191
 

خداوند در این تحلیل‌ها نمی‌گنجد

فیلسوفان برای این‌که نظام علی ‌ـ معلولی و قوانین‌اش را بر همه ‌جا
حتی تحلیل نحوه عملکرد خداوند هم حاکم کنند، تحلیل هایی میسازند!
در صورتی‌که خداوند در این تحلیل‌ها نمی‌گنجد
و فاعل مایشاء است.
یعنی گاهی کارهایی می‌کند که اصلا به عقل آدم نمی‌رسد ...

امام باقر(ع) میفرمایند:
«كلما ميزتموه بأوهامكم في أدق معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إليكم و لعل النمل الصغار تتوهم أن لله تعالى زبانيتين فإن ذلك كمالها و يتوهم أن عدمها نقصان لمن لا يتصف بهما و هذا حال العقلاء فيما يصفون الله تعالى به‏.»

آن‌چه که در دقیق‌ترین‌معانی خود در اوهامتان متمایز می‌سازید،
مخلوق و ساخته‌ای مثل خود شماست که به درد خود شما می‌خورد.
مورچه کوچک هم توهم می‌کند که خداوند دو شاخک دارد !
چون فکر می‌کند که این موضوع کمالی‌است برای او و نداشتن آن نقصانی برای خداست.
و این حال عقلاست در آنچه که خداوند را به آن وصف می‌کنند!

(بحار الأنوار، ج‏66، ص 293)



نکته:
برای اطلاع کامل از موضوعی باید بر آن اشراف داشت، در حالی که این خداست که بر ما مشرف است ...
 

امام خمینی:اهل معنا و معنويت را انكار نكن!

امام خمینی (ره) خطاب به فرزندشان سید احمد خمینی (ره):

سعي كن اگر اهلش نيستي و نشدي،
انكار مقامات عارفين و صالحين را نكني و معاندت با آنان را از وظايف ديني نشمري،
بسياري از آنچه آنان گفته اند در قرآن كريم به طور رمز و سربسته،
و در ادعيه و مناجات اهل عصمت بازتر، آمده است
و چون ما جاهلان از آنها محروميم با آن به معارضه برخاستيم.

گويند صدرالمتألهين ديد در جوار حضرت معصومه «سلام الله عليها» شخصي او را لعن مي كند،
پرسيد:
چرا صدر را لعن مي كني؟
جواب داد:
او قائل به وحدت واجب الوجود است،
گفت:
پس او را لعن كن!

اين امر اگر قصه هم باشد حكايت از يك واقعيت دارد؛
واقعيت دردناكي كه من خود قصه هايي را ديده يا شنيده ام كه در زمان ما بوده است.
من نمي خواهم تطهير مدعيان را بكنم كه
«اي بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد»
مي خواهم اهل معني و معنويت را انكار نكني؛
همان معنويتي كه كتاب و سنت نيز از آن ياد كرده اند و مخالفان آن يا آنها را ناديده گرفته و
يا به توجيه عاميانه پرداخته اند.

صحيفه امام - جلد18- صفحه453
 

اگر مجرم شفيع و واسطه داشت، در مورد او قانون چه میکند؟!

شهید مطهری:
در سال فتح مكه،
زنی مرتكب جرمی شده بود كه بايد مجازات ميشد اتفاقا اين زن كه دزدی كرده بود،
وابسته به يكی از خانواده‏های بزرگ و جزو اشراف طراز اول قريش بود
وقتی بنا شد حد درباره‏اش اجرا شود و دستش را قطع كنند ، غريو از خاندان زن برخاست كه‏:
ای وای اين ننگ را چگونه تحمل كنيم
دسته جمعی به سراغ پيامبر رفتند و از او درخواست كردند كه از مجازات زن صرفنظر كند
فرمود:
هرگز صرفنظر نميكنم
هر چه كه واسطه و شفيع تراشيدند پيامبر ترتيب اثر نداد
در عوض‏ مردم را جمع كرد و به آنها گفت:
ميدانيد چرا امتهای گذشته هلاك شدند؟
دليلش اين بود كه در اين گونه مسائل تبعيض روا داشتند
اگر مجرميكه‏ دستگير شده بود وابسته بيك خانواده بزرگ نبود و شفيع و واسطه نداشت او را زود مجازات ميكردند
ولی اگر مجرم شفيع و واسطه داشت، در مورد او قانون كار نميكرد
خدا به همين سبب چنين اقوامی را هلاك می‏كند
من هرگز حاضر نيستم در حق هيچ كس تبعيضی قائل شوم.

شهید مطهری - كتاب انقلاب اسلامی - ص 153و 154
 

علم، تنها يک نقطه است که نادان ها آن را زياد کرده اند

مقدمه:
نظریه وحدت علوم (Einheits wissenschaft)
نظریه ای است که نه تنها در بین فیلسوفان مسلمان مطرح بوده،
در حال حاضر در بین غربیها هم با پیشرفت علوم خواستگاهی پیدا کرده است؛


سخنرانی مرحوم دکتر سید احمد فردید (فیلسوف) در رد نظرات امثال دکتر سروش در اوایل انقلاب:
اینها می‌گویند علم به طور كلی یكی است و در آخرین تحلیل موضوع و مسائل و مبادیش هم یكی است.
یك علم واحد «موضوع» واحد دارد و مسائلش هم همان پرسش‌هایی است كه نسبت به این موضوع می‌شود،
این عبارت از علم طبیعت است كه در این علم طبیعت شما همواره كشف می‌كنید،
قوانینی وضع می‌كنید و با وضع این قوانین طبق این قوانین عمل می‌كنید، پس خود این علم طبیعت هم دو جهت دارد نظری و عملی،
عمل عبارت است از تغییر دادن مطابق با خواستی كه دارید شیئی را تغییر می‌دهید
مثلا می‌شود علم شیمی، یك وقت می‌خواهید بمب درست كنید، یك دفعه می‌آید یك دوای طبی می‌سازید،‌
نبات را هم تغییر می‌دهید به صورت‌های مختلف از جمله زراعت، حیوان را هم تغییر می‌دهید، تربیت حیوانات اهلی می‌كنید،
انسان را هم تغییر می‌دهید جسماّ و روحاّ تغییر می‌دهید،‌
تغییرش می‌دهید بطور خواست خودتان و ایدئولوژی‌ای كه دارید،
بدنش را اگر مریض باشد بهبود بهش می‌بخشید، پس با این علم در انسان تأثیر و تصرف می‌كنید
بنابراین كار علم عبارت است از تأثیر و تصرف،
این را می‌گویند Scince Operative ...
اگر اختلافی هست در روش است، ذاتی نیست، عرضی است ...
حالا در علوم طبیعت،‌ریاضیات با علوم طبیعت یكی می‌شود،
شما نمی‌توانید بگویید یك علم طبیعت است كه ریاضیات درش نیست،
بدون ریاضیات اصلاً علم طبیعت در غرب، در دورهٔ جدید محال است، بدون ریاضیات ممتنع است ...
در «فلسفه» هم بطور كلی «منطق» بیشتر اصالت دارد ...
...
الآن دارند برنامه می‌نویسند، این برنامه كه تدوین شد، تقسیم علوم، كی دارد «علوم انسانی» را تقسیم می‌كند؟
همان‌هایی كه نمی‌دانند «وحدت علوم» چیست. با ابتدای مقلدانه و جاهلانه ...
تكلیف من هست كه بگویم، تنها هستم باشم، تلفن هم به بنده كردند كه بمب می‌اندازند تو خانه‌ات، بیاندازند!
...


***

حدیث نقطه قدسیه؛

حضرت علی (علیه السلام):
العلم نقطة كثرها الجاهلون.
علم، تنها يک نقطه است که نادان ها آن را زياد کرده اند.

***

منابع شيعه:
عوالي اللئالي، ابن أبي جهمور احسائي، ج4 ، ص129
حقائق الإيمان، شهيد ثاني، ص 167
شرح إحقاق الحق، مرحوم آيه الله مرعشي، ج 32 ، ص 51
و ...

منابع اهل سنت:
كشف الخفاء، عجلوني، ج 2 ، ص 67
تفسير ابن عربي، ج 2 ، ص 305
ينابيع المودة لذوي القربى، قندوزي، ج 1 ، ص 213 و ج 3 ، ص 212
تاج العروس، زبيدي، ج 10، ص 435
و ...


***

اين روايت آن قدر معروف بوده است كه
بسياري از بزرگان شيعه و سني نه تنها صحت آن را قبول داشته‌اند؛
بلكه براي توضيح و تبيين آن كتاب‌هاي مفصلي نوشته‌اند؛

***

مرحوم ملاهادي سبزواري رحمت الله عليه
در كتاب شرح الأسماء الحسنى ، ج 1 ، ص 136 – 137 در باره این حدیث مي‌نويسد:
صد، ده و يک در حساب به يک صورت جمع مي شوند؛
زيرا هنگام جمع (در روشي خاص در علم جبر) صفر آن را به حساب نمي آورند.
زيرا اصل اعداد و درست کننده تمام اعداد يک است همانطور که گذشت ...  (یعنی با بزرگ شدن اعداد آنها را دوباره واحد میکنند ...)


***

خواجه نصیرالدین طوسی درباره این حدیث کتابی نوشته است،
که مرحوم آقا بزرگ طهراني درباره آن مي‌نويسد:
(کتاب نقطه قدسيه) منسوب به خواجه نصير الدين طوسي متوفي 672 قمري در بيان کلام علي عليه السلام که علم نقطه اي بيش نبوده است.
در بيان وتوضيح معاني عرفاني وحروفي آن به دوازده آيه استناد کرده است و که اولي از آن چنين است:
با تجلي و درخشش نور الهي همه موجودات مادي لباس وجود بر تن کرد وحقيقت ماهيات تجلي يافت.

الذريعة، آقا بزرگ الطهراني، ج 24، ص 293

***

بنابه قولی؛
بزرگاني همچون خواجه نصير الدين طوسي،
هرگز حاضر نيستند عمر عزيزشان را براي شرح روايتي صرف كنند كه صحتش براي آن‌ها ثابت نباشد.


***

ابن جمهور در حاشيه کتابش گفته است که:
مقصود از نقطه در اين جا نقطه شناخت است که به وسيله آن پرستش کننده از پرستش شونده مشخص مي شود و پروردگار از پرورده ؛
زيرا وجود در حقيقت يکي است و تکثر و زياد شدن آن به علت نسبت هاست و ارتباطات به قيد امکان
و به همين دليل مي گويند توحيد به حساب نياوردن نسبت هاست.
چون در هنگام به حساب نياوردن اسباب تمايز وافتراق همه چيز يکي مي شود وفقط وجود محض مي ماندو غير او از بين مي رود.
و به همين مطلب ونکته امام(ع) در سخنش اشاره دارد که فرمود:
جاهلان آن را زياد کردند.
زيرا ايشان به نسبت ها و ارتباطات نگاه مي کنند.
پس گمان مي کنند که ما چند واجب الوجود داريم.
حتي بعضي واجب الوجود را يک امر کلي فرض کرده اند که مي تواند چندين مصداق پيدا کند.
حتي اختلاف پيدا کرده اند که آيا وجوب وجود قابل زياد و کم شدن است يا خير (متواطي است يا مشکک).
اما کساني که نظر درست دارند همه اينها را اشتباه مي دانند.
زيرا تمامي اينها با توحيد خداوند که لازمه ذاتي وجود وي است منافات دارد؛
زيرا وحدت ذاتي از ذاتيات خداونداست و تعدد امري است عارض بر وحدت.
پس کسي که با دقت علمي به آن نقطه توجه کند و بداند که فرق به سبب همان نقطه است مي داند ديگر به کثرت وجود اعتقاد پيدا نخواهد کرد.
و گمان نخواهد کرد که خداوند از يکي بودن (و بسيط بودن) خارج شده است.
پس او عالم باقي مي ماند و به سوي جهل نرفته است.
اين معناي کلام حضرت است که فرمودند علم يک نقطه است.
يعني شناخت آن نقطه و علم به حقيقت آن، حقيقت علم است
که نادانان از درک آن عاجز مي باشند.