توسل / دفاع از حریم شیعه

توسل در لغت به معنای تقرب و وسیلـﻪای است که ما را به خدا و معنویات نزدیک مـﻰکند، توسل و آنچه به آن متوسل مـﻰشویم، وسیله است نه هدف.
مشاوره هم نوعی وسیله است، یعنی کلام معصومین علیهم السلام و ادعیـﻪی آنها را بدانیم و طبق آن عمل کنیم. اما ما وظایف دیگری هم داریم!

ﻳـَـٰۤأَﻳـُّهَا ٱلَّذِﻳـنَ ءَامَنُواْ ﭐتَّقُواْ ﭐللهَ وَﭐبْتَغُواْ إِلَـﻴـْهِ ﭐلْوَسـِﻴلَةَ وَ جَـٰهَدُواْ فِی سَبـِﻴلِهِﮮ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
ای مؤمنان از خداوند پروا کنید و به او [توسل و] تقرب جویید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید. [1]

در اولین جمله معلوم مـﻰشود که مخاطب این بحث مؤمنین هستند نه تمام مردم. برای داشتن تقوا، باید وسیلـﻪای پیدا کنیم، چون ضعیف هستیم، چون «واو» معیت و همراهی آمده یعنی تقوا و وسیله باید با هم باشند وگرنه جواب نخواهیم گرفت. هرگاه وسیله و تقوا با هم جور شد، آنگاه مـﻰتوان و باید جهاد کرد. جهاد اصغر بدون تجهیزات ممکن نیست (این «واو» هم حرف معیت است). اگر بدون وسیله برویم، نه مـﻰتوانیم تقوا داشته باشیم و نه مـﻰتوانیم جهاد اکبر کنیم.


اقسام توسل

۱. توسل به اعمال صالح:
اعمال صالح، اعمال فاسد را دفع مـﻰکند (احباط و تکفیر). انسان با کولـﻪباری از گناه مـﻰآید و با توبه اولاً گناهانش پاک مـﻰشود و ثانیاً به جای سیئات برایش حسنات مـﻰنویسند.

اشکال:
پس هرکس بیشتر گناه کند، برد کرده است.
پاسخ:
اولاً خدایی که با گنهکار اینگونه برخورد مـﻰکند، با فردی که گناه نکرده چه مـﻰکند!
ثانیاً، برطبق روایت، گناه به یک حسنه تبدیل مـﻰشود، اما خوبیها را ده برابر حساب مـﻰکنند.

۲. توسل به بندگان صالح:
از آنان درخواست مـﻰکنیم تا از طرف ما، نزد خدا، چیزهایی برای ما بخواهند.

قَالُواْ ﻳـَـٰۤأََبَانَا ٱسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَآ إنَّا کُنَّا خَـٰطِئِـﻴـنَ
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیۤ ۖ إِنَّهُ, هُوَ ٱلْغَفُورُ ٱلرَّحِـﻴـمُ
گفتند پدر جان برای گناهان ما آمرزش بخواه که ما گناهکار بوده ایم.
گفت به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش خواهم خواست، که او آمرزگار مهربان است. [2]

حضرت یعقوب علی نبینا و آله و علیه السلام به فرزندانش مـﻰگوید، آنگاه که من استغفار کنم، خدا شما را خواهد بخشید. این آیه بکلی زیرآب استغفار ما را مـﻰزند و باید به سراغ صلحا برویم.

۳. توسل به اولیایی که نزد خدا آبرو دارند، به خودشان:
مانند قسم خوردن به حضرت علی، حضرت عباس، سید الشهداء و ... علیهم السلام.

اشکال:
قسم خوردن به غیر خدا شرک است.
پاسخ:
اولاً خود خدا در قرآن به چیزهایی قسم خورده که از نظر ما ارزش معنوی ندارند، (خدا به جلوه های خود قسم میخورد که در حقیقت از خود اویند.)
و ثانیاً ما از امام رضا علیه السلام مـﻰخواهیم تا از خدا بخواهد.

چند شاهد از کتب اهل سنت:
الف) احمد بن حنبل، ترمذی، ابن ماجه و بیهقی از عثمان بن حنیف روایت کنند که:
مردی نابینا خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: از خدا بخواه مرا بهبود بخشد.
پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: «اگر خواستی دعا مـﻰکنم، و اگر بخواهی صبر مـﻰکنی که برای تو بهتر است.»
عرض کرد: دعا بفرمایید.
پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: «وضو بگیر، وضوی نیکو و دو رکعت نماز بگذار و سپس این دعا را بخوان:
اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک نبی الرحمة (توسل نوع دوم) یا محمد انی توجهت بک الی ربی فی حاجتی لتقضی لی اللهم شفعه فی
پروردگارا! من به وسیلـﻪی پیامبرت محمد پیامبر رحمت، به سوی تو مـﻰآیم و از تو درخواست مـﻰکنم. ای محمد! من برای درخواست حاجتم از خداوند نزد تو آمدم و تو را وسیله قرار دادم تا خواستـﻪام برآورده کردد. خداوندا! او را شفیع و وسیلـﻪی من قرار ده.»[3]

ب) در صحیح بخاری است که:
عمر بن خطاب هرگاه قحطی مـﻰشد عباس بن عبدالمطلب را شفیع و وسیله قرار مـﻰداد و مـﻰگفت:
اللهم انا کنا نتوسل الیک بنبینا فتسقینا، و انا نتوسل الیک بعم نبینا فاسقنا
پروردگارا! ما درگذشته با توسل به پیامبرمان به سوی تو مـﻰآمدیم و تو بارانمان مـﻰدادی و سیرابمان مـﻰکردی. و اکنون با توسل به عموی پیامبرمان به سوی تو مـﻰآییم. پس، بارانمان ده و سیرابمان کن.»
راوی گوید:
پس از آن باران مـﻰبارید و سیراب مـﻰشدند.[4]

ج) امام شافعی از بزرگان اهل سنت اینگونه به رسول خدا و آل ایشان توسل مـﻰجست:
آل نبی ذریعتی
هم الیه وسیلتی
آل رسول، پناهگاه من و وسیلـﻪام به سوی خدا هستند.

۴. توسل به منسوبات:
پای سگ بوسید مجنون، خلق گفتندش چرا؟
گفت این سگ گاهگاهی کوی لیلی رفته است

اشکال:
چرا ضریح را مـﻰبوسید؟
چرا بر مهر کربلا نماز مـﻰخوانید؟
تبرک گرفتن و بوسیدن اشیا شرک است. چرا سنگ اهل بیت - علیهم السلام - را زینت مـﻰدهید؟
وسیله فقط خداست، به اشیا توسل نکنید.

پاسخ:
الف)
ﭐذْهَبُواْ بَقْمـِﻴـصِی هَـٰذَا فَأَلْقُوهُ عَلَیٰ وَجْهِ أَبِی ﻳـَأْتِ بَصـِﻴـراً وَأْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعـِﻴـنَ
[حال] این پیراهن مرا ببرید و آن را بر روی پدرم بیفکنید تا [به خواست خدا] بینا شود، و همـﻪی خانوادﻩهایتان را به نزد من بیاورید. [5]

ب)
فَلَمَّآ أَن جَآءَ ﭐلْبَشِـﻴـرُ ألْقَاهُ عَلَیٰ وَجْهِهِﮮ فـَﭑرْتـَدَّ بَصـِﻴـراً ۖ قَالَ أَلَم أَقُل لَّکُم إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ ﭐللهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ
و چون [پیک] مژدﻩآور آمد، آن [پیراهن] را بر روی او [یعقوب] انداخت و بینا گشت. گفت آیا به شما نگفته بودم که من از [عنایت] خداوند چیزی مـﻰدانم که شما نمـﻰدانید. [6]

ج)
مردی از عبدالله بن عمر در مورد بوسیدن حجرالسود سؤال کرد. عبدالله پاسخ داد:
پیامبر را مـﻰدیدم که حجر را استلام مـﻰنمود و مـﻰبوسید.[7]

د)
هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله وضو مـﻰگرفتند، کم مانده بود مسلمانان بر سر به دست آوردن بقیـﻪی آب وضو با هم بجنگند.[8]
خب اگر این کارها ایراد داشت، خود پیامبر جلوی مردم را مـﻰگرفت!

ه) ابن حجر نقل مـﻰکند که:
دیدم که کودکان را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله مـﻰآوردند و پیامبر صلی الله علیه و آله برای تبرک آنها را لمس مـﻰکرد.[9]

و) ترمذی چنین روایت مـﻰکند:
ام ثابت، از همسران حضرت رسول صلی الله علیه و آله، دهانـﻪی مشکی را که پیغمبر صلی الله علیه و آله از آن آب نوشید، برید و نزد خود نگه داشت.[10]
خود پیغمبر صلی الله علیه و آله چادر دخترش را بوسیدند و به عایشه فرمودند این مال بانوی خانمهای بهشتی است. و حتی گاه حضرت رسول در خانـﻪی در خانـﻪی حضرت زهرا سلام الله علیها را مـﻰبوسیدند.
از نظر عقلی، بوسیدن و استلام وسایل متعلق به معشوق یک نیاز فطری است.
ما نمـﻰخواهیم بگوییم این شیء، خداست، ما به ائمه علیهم علاقه داریم، چون ولی و نزدیک خدا هستند، آثار متعلق به ایشان را مـﻰبوسیم تا اثبات کنیم آنها و خدا را دوست داریم: ضریح بوسی یعنی عشق به خدا.
عبادت زمانی ارزش دارد که با عشق همراه باشد. مهمترین و قشنگترین نماز شب، نماز شبی است که بنده از خواب خود بزند و با چرت نماز بخواند! خدا به وی افتخار مـﻰکند و به ملائکه مـﻰگوید این بنده خوابش مـﻰآید، اما نماز شب مـﻰخواند.

افضل الاعمال اهمزها
یعنی کاری که با عشق و سختی انجام گیرد. صحیح بودن عبادت شرط قبولی آن است و عشق داشتن، شرط مقبولیت.
در برخی دینها و مذاهب با عشق بیگانـﻪاند و بزرگانشان به عشق شیعه یا غبطه مـﻰخورند یا مـﻰخواهند زیرآب این عشق را بزنند. از جمله وهابیت، دستنشاندﻩی استعمار، که با این عشق بسیار مخالف هستند، و مـﻰترسند.[11]

نمونـﻪهایی از نبود عشق به امام حسین علیه السلام
۱
چند روز به آغاز محرم سال 61، شیث خطاب به امام حسین علیه السلام عرض کرد من مـﻰدانم که حق با شماست و یزید فردی فاسد و فاسق است، اما من زن و بچه دارم و نمـﻰتوانم با شما بیایم!

۲
فردی دیگر خدمت اباعبدالله علیه السلام رسید و عرض کرد حق با شماست، هرچه امام از او خواستند که ایشان را همراهی کند، به تعریف از ظاهر امام پرداخت!

۳
فرزدقِ شاعر که در رکاب امام علی و امام حسن علیهما السلام بود و بعدها از امام سجاد نیز صله دریافت کرد، به حضور امام حسین علیه السلام رسید و عرض کرد من عازم مکه هستم، دلهای کوفیان با شماست و شمشیرهایشان بر شما. در این سفر خون مـﻰبینم. و در پاسخ دعوت امام به همراهی، گفت من به مکه مـﻰروم و دعا کنید که خدا قبول کند!

گفت آرام بخسبید فرج در پیش است
کربلا را بگذارید که حج در پیش است

۴
فردی دیگر به امام حسین علیه السلام عرض کرد آمدﻩام فقط برای یاری شما. اسبی دارم که در عرب نمونه ندارد و شمشیری تیز و بران که سوار و اسب را از وسط دو نیم مـﻰکند. حضرت فرمودند ما به اسب و شمشیر تو نیاز نداریم، ما دلت را مـﻰخواهیم، اسب و شمشیری مـﻰارزد که دل همراهش باشد.
حضرت سیدالشهدا علیه السلام به این چهار نفر فرمودند آنقدر بروید و دور شوید تا صدای غربت ما را نشنوید، که اگر بشنوید و نیایید با کفر مردﻩاید.
هرجا در تاریخ اسلام، شکستی ثبت شده، ناشی از کمبود عشق بوده، نه کمبود معرفت. طلحه و زبیر، جانبازان رکاب رسول الله صلی الله علیه و آله بودند، ولی پای دین نماندند، چون علی علیه السلام را دوست نداشتند.
لذا وظیفـﻪای که استعمار بر دوش وهابیت گذاشت از بین بردن مظاهر عشق بود: قبرستان بقیع، خانـﻪی علی علیه السلام، کوچـﻪهای بنی هاشم.

در یکی از اسناد سری پنتاگون اینگونه نوشته شده بود:
مظاهر محرم و رمضان و جمکران و زیارتهایی که برای امام 1400 سال قبل و امام غائبشان دارند اینچنین جلوه دارد، اگر این امام حاضر بیاید چه مـﻰشود!؟

[1] مائده: ۳۵.
[2] یوسف: ۹۷ و ۹۸.
[3] مسند احمد، جلد ۴، ص ۱۳۸.
[4] صحیح بخاری، کتاب «الاستسقاء»، باب «سؤال الناس الإمام الاستسقاء اذا قحطوا».
[5] یوسف: ۹۳.
[6] یوسف: ۹۶.
[7] صحیح بخاری، جلد ۲۶، کتاب «حج».
[8] صحیح بخاری، جلد ۳، ص ۱۹۵.
[9] الاصابة، ص ۷.
[10] الاصابة، فصل ۱، ص ۲۹.
[11] جهت آشنایی با این فرقه، به کتاب وهابیان چه مـﻰگویند، به قلم حجة الاسلام علی دوانی مراجعه کنید.

هیچ نظری موجود نیست: