علم، تنها يک نقطه است که نادان ها آن را زياد کرده اند

مقدمه:
نظریه وحدت علوم (Einheits wissenschaft)
نظریه ای است که نه تنها در بین فیلسوفان مسلمان مطرح بوده،
در حال حاضر در بین غربیها هم با پیشرفت علوم خواستگاهی پیدا کرده است؛


سخنرانی مرحوم دکتر سید احمد فردید (فیلسوف) در رد نظرات امثال دکتر سروش در اوایل انقلاب:
اینها می‌گویند علم به طور كلی یكی است و در آخرین تحلیل موضوع و مسائل و مبادیش هم یكی است.
یك علم واحد «موضوع» واحد دارد و مسائلش هم همان پرسش‌هایی است كه نسبت به این موضوع می‌شود،
این عبارت از علم طبیعت است كه در این علم طبیعت شما همواره كشف می‌كنید،
قوانینی وضع می‌كنید و با وضع این قوانین طبق این قوانین عمل می‌كنید، پس خود این علم طبیعت هم دو جهت دارد نظری و عملی،
عمل عبارت است از تغییر دادن مطابق با خواستی كه دارید شیئی را تغییر می‌دهید
مثلا می‌شود علم شیمی، یك وقت می‌خواهید بمب درست كنید، یك دفعه می‌آید یك دوای طبی می‌سازید،‌
نبات را هم تغییر می‌دهید به صورت‌های مختلف از جمله زراعت، حیوان را هم تغییر می‌دهید، تربیت حیوانات اهلی می‌كنید،
انسان را هم تغییر می‌دهید جسماّ و روحاّ تغییر می‌دهید،‌
تغییرش می‌دهید بطور خواست خودتان و ایدئولوژی‌ای كه دارید،
بدنش را اگر مریض باشد بهبود بهش می‌بخشید، پس با این علم در انسان تأثیر و تصرف می‌كنید
بنابراین كار علم عبارت است از تأثیر و تصرف،
این را می‌گویند Scince Operative ...
اگر اختلافی هست در روش است، ذاتی نیست، عرضی است ...
حالا در علوم طبیعت،‌ریاضیات با علوم طبیعت یكی می‌شود،
شما نمی‌توانید بگویید یك علم طبیعت است كه ریاضیات درش نیست،
بدون ریاضیات اصلاً علم طبیعت در غرب، در دورهٔ جدید محال است، بدون ریاضیات ممتنع است ...
در «فلسفه» هم بطور كلی «منطق» بیشتر اصالت دارد ...
...
الآن دارند برنامه می‌نویسند، این برنامه كه تدوین شد، تقسیم علوم، كی دارد «علوم انسانی» را تقسیم می‌كند؟
همان‌هایی كه نمی‌دانند «وحدت علوم» چیست. با ابتدای مقلدانه و جاهلانه ...
تكلیف من هست كه بگویم، تنها هستم باشم، تلفن هم به بنده كردند كه بمب می‌اندازند تو خانه‌ات، بیاندازند!
...


***

حدیث نقطه قدسیه؛

حضرت علی (علیه السلام):
العلم نقطة كثرها الجاهلون.
علم، تنها يک نقطه است که نادان ها آن را زياد کرده اند.

***

منابع شيعه:
عوالي اللئالي، ابن أبي جهمور احسائي، ج4 ، ص129
حقائق الإيمان، شهيد ثاني، ص 167
شرح إحقاق الحق، مرحوم آيه الله مرعشي، ج 32 ، ص 51
و ...

منابع اهل سنت:
كشف الخفاء، عجلوني، ج 2 ، ص 67
تفسير ابن عربي، ج 2 ، ص 305
ينابيع المودة لذوي القربى، قندوزي، ج 1 ، ص 213 و ج 3 ، ص 212
تاج العروس، زبيدي، ج 10، ص 435
و ...


***

اين روايت آن قدر معروف بوده است كه
بسياري از بزرگان شيعه و سني نه تنها صحت آن را قبول داشته‌اند؛
بلكه براي توضيح و تبيين آن كتاب‌هاي مفصلي نوشته‌اند؛

***

مرحوم ملاهادي سبزواري رحمت الله عليه
در كتاب شرح الأسماء الحسنى ، ج 1 ، ص 136 – 137 در باره این حدیث مي‌نويسد:
صد، ده و يک در حساب به يک صورت جمع مي شوند؛
زيرا هنگام جمع (در روشي خاص در علم جبر) صفر آن را به حساب نمي آورند.
زيرا اصل اعداد و درست کننده تمام اعداد يک است همانطور که گذشت ...  (یعنی با بزرگ شدن اعداد آنها را دوباره واحد میکنند ...)


***

خواجه نصیرالدین طوسی درباره این حدیث کتابی نوشته است،
که مرحوم آقا بزرگ طهراني درباره آن مي‌نويسد:
(کتاب نقطه قدسيه) منسوب به خواجه نصير الدين طوسي متوفي 672 قمري در بيان کلام علي عليه السلام که علم نقطه اي بيش نبوده است.
در بيان وتوضيح معاني عرفاني وحروفي آن به دوازده آيه استناد کرده است و که اولي از آن چنين است:
با تجلي و درخشش نور الهي همه موجودات مادي لباس وجود بر تن کرد وحقيقت ماهيات تجلي يافت.

الذريعة، آقا بزرگ الطهراني، ج 24، ص 293

***

بنابه قولی؛
بزرگاني همچون خواجه نصير الدين طوسي،
هرگز حاضر نيستند عمر عزيزشان را براي شرح روايتي صرف كنند كه صحتش براي آن‌ها ثابت نباشد.


***

ابن جمهور در حاشيه کتابش گفته است که:
مقصود از نقطه در اين جا نقطه شناخت است که به وسيله آن پرستش کننده از پرستش شونده مشخص مي شود و پروردگار از پرورده ؛
زيرا وجود در حقيقت يکي است و تکثر و زياد شدن آن به علت نسبت هاست و ارتباطات به قيد امکان
و به همين دليل مي گويند توحيد به حساب نياوردن نسبت هاست.
چون در هنگام به حساب نياوردن اسباب تمايز وافتراق همه چيز يکي مي شود وفقط وجود محض مي ماندو غير او از بين مي رود.
و به همين مطلب ونکته امام(ع) در سخنش اشاره دارد که فرمود:
جاهلان آن را زياد کردند.
زيرا ايشان به نسبت ها و ارتباطات نگاه مي کنند.
پس گمان مي کنند که ما چند واجب الوجود داريم.
حتي بعضي واجب الوجود را يک امر کلي فرض کرده اند که مي تواند چندين مصداق پيدا کند.
حتي اختلاف پيدا کرده اند که آيا وجوب وجود قابل زياد و کم شدن است يا خير (متواطي است يا مشکک).
اما کساني که نظر درست دارند همه اينها را اشتباه مي دانند.
زيرا تمامي اينها با توحيد خداوند که لازمه ذاتي وجود وي است منافات دارد؛
زيرا وحدت ذاتي از ذاتيات خداونداست و تعدد امري است عارض بر وحدت.
پس کسي که با دقت علمي به آن نقطه توجه کند و بداند که فرق به سبب همان نقطه است مي داند ديگر به کثرت وجود اعتقاد پيدا نخواهد کرد.
و گمان نخواهد کرد که خداوند از يکي بودن (و بسيط بودن) خارج شده است.
پس او عالم باقي مي ماند و به سوي جهل نرفته است.
اين معناي کلام حضرت است که فرمودند علم يک نقطه است.
يعني شناخت آن نقطه و علم به حقيقت آن، حقيقت علم است
که نادانان از درک آن عاجز مي باشند.