امام صادق:هیچکس نمیتواندعدالت چند زنی رارعایت کند

آیه اول:
نساء:
وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي‏ فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُم
مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَي‏ وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا
فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَيْمَانُکُمْ ذلِکَ أَدْنَي‏ أَلَّا تَعُولُوا ﴿ 3

و اگر در اجراى عدالت میان دختران یتیم بیمناکید، هر چه از زنان [دیگر] که شما را پسند افتاد، دو دو، سه سه، چهار چهار، به زنى گیرید.
پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید،
به یک [زن آزاد] یا به آنچه [از کنیزان] مالک شده اید [اکتفا کنید].
این [خوددارى] نزدیکتر است تا به ستم گرایید [و بیهوده عیال وار گردید].




آیه دوم:
نساء:
وَلَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ
تَمِيلُوا کُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا کَالْمُعَلَّقَةِ وَإِن تُصْلِحُوا
وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ کَانَ غَفُوراً رَحِيماً ﴿ 129 ﴾

و شما هرگز نمى توانید میان زنان عدالت کنید
هر چند [بر عدالت] حریص باشید!
پس به یک طرف یکسره تمایل نورزید تا آن [زن دیگر] را سرگشته [بلا تکلیف] رها کنید.
و اگر سازش نمایید و پرهیزگارى کنید، یقینا خدا آمرزنده مهربان است.



حضرت صادق عليه السلام:
در آيه اول
كه مى‏فرمايد اگر ترسيديد از انجام ندادن عدالت يكى بگيريد منظور عدالت در خرج و نفقه است
و در آيه دوم كه مى‏فرمايد هرگز نمى‏توانيد عدالت روا داريد، گر چه خيلى مايل باشيد در مورد محبت است
زيرا
هيچ كس نمى‏تواند در محبت بين دو زن عدالت روا دارد.


فروع كافى ج 2 صفحه 275.


***


در حاشیه:
این قضیه مانند بعضی قضایا در فقه جزو مسائلی است فقط جنبه نظری دارند و شرایطش هیچ وقت بوجود نمی آید،
جبر و اختیار است، و الا انسان عاقل! طرفش نمیرود.


***
نکته 1:
کسی که خودش ادعا کند که من عادلم از عدالت ساقط است!

***

نکته 2:

نسخه پیچیدن برای رفتار انسانها به این نیاز دارد
که شما بر این موجود اشراف داشته باشید
و تنها کسی که میتواند برای این موجود نسخه بدون عیب و نقص بپیچد خداست
چرا که او خلقش کرده است و بر او اشراف دارد،
پس تنها خداست که میتواند عدالت واقعی را بین انسانها اجرا کند و
طبعا هر کسی را هم که خدا بر دیگران ولی و رهبر قرار میدهد،
ابزاری و اطلاعاتی که برای رهبری و ولایت بر این انسانها لازم است را هم به او خواهد داد و
برای اینکه این مدل ارائه شده کارکرد واقعی داشته باشد
باید بی عیب و نقص باشد و به این جهت عصمت و عدالت او امری بدیهی و لازم است.


سوره احزاب آیه 6:
النبی اولی بالمومنین من انفسهم.
پیامبر از خود مومنان به آنان سزاوارتر است.

یعنی از خودشان بخودشان ولایت بیشتری دارد.

سوره کهف آیه 110 و سوره فصلت آیه 6:
بگو:
من هم مثل شما بشرى هستم
و[لى] به من وحى مى شود


***

نکته 3:

بحث تاریخی:
در دوران قدیم در کشوری مثل عربستان
برای اینکه وحدت ملی و حکومت یکپارچه ای وجود نداشته
اعراب برای دفاع و حفاظت از خود
اقدام به تشکیل قبایل بر حسب قوم و خویشی و نسب میکردند
تا بدین صورت یک پیمان به ظاهر محکمی برای ایجاد جامعه ای کنند
که از این زندگی جمعی برای حفظ امنیت خود سود ببرند.
طبعا برای مستحکم کردن و بزرگ کردن این قبایل بنا به مصلحت
اقدام به ازدواج با کسانی در قبایل مقابل میکردند و
بدین ترتیب دایره امنیت خود را گسترش میدادند.
قطعا اشخاص در جامعه جایگاههای متفاوتی از هم دارند،
پس هر کس سعی میکرده خود را به نسبتهایی از جامعه که
جایگاه بالاتری دارد منتسب کند
و این خود در حقیقت ضمانت امنیت و مزایای بیشتری بود و
اطمینان خاطری به طرفین مقابل میداد،
که حتی بعد از اسلام هم اعراب تا الان از این عادت خود دست برنداشتند.


هیچ نظری موجود نیست: